خط 9 تیره تجارت ژاپن و کره جنوبی را تهدید می کند

چین تاکنون به شیوه‌ای تهاجمی در قبال کشتی‌رانی در دریای چین جنوبی عمل نکرده است، اما همین پتانسیل اقدام، تهدید آشکاری برای اقتصاد ژاپن و کره جنوبی ایجاد می‌کند.

کازوهیرو نوگی | خبرگزاری فرانسه | گتی ایماژ

تفسیر زیر از کوین کلودن، استراتژیست ارشد جهانی موسسه Milken است.

پوشش خبری جلسات گروه هفت آخر هفته بر اوکراین متمرکز بود، اما افزایش حضور جهانی چین موضوع مهم دیگری در دستور کار گروه هفت بود. به ویژه برای دو تا از بزرگترین اقتصادهای شرق آسیا، پیامدهای این افزایش بسیار مهم است.

چین می خواهد قدرت نظامی و سیاسی بزرگ آسیای شرقی باشد. هیچ کجا به اندازه بیانیه “نه خطی” رئیس جمهور شی جین پینگ که از طریق آن پکن ادعای حاکمیت تقریباً بر تمام دریای چین جنوبی را دارد، آشکار نیست. و از میان همه کشورهایی که دلیلی برای نگرانی در مورد این ادعا دارند، شاید هیچ کدام بیشتر از ژاپن و کره جنوبی در این خط نیستند.

بیشتر جهان بر منابع و پیامدهای نظامی ادعاهای چین در مورد جزایر در منطقه، و توسعه پکن که در حال تبدیل شدن به بزرگترین نیروی دریایی جهان است، متمرکز است. برای ژاپن و کره جنوبی، تهدید زنجیره تامین و واردات انرژی آنها موضوعی بسیار واقعی و فعلی است.

به ویژه، ژاپن و کره جنوبی نگران اعلامیه های چین هستند که نه تنها از حق بازرسی محموله، بلکه از توانایی محدود کردن ترافیک نیز استفاده می کند. نه ژاپن و نه کره جنوبی هیچ منفعتی سیاسی در مالکیت جزایر اسپراتلی یا جایگزینی چین به جای ایالات متحده به عنوان یک قدرت دریایی مسلط ندارند. با این حال، آنها سهم اقتصادی قوی در انتقال واردات انرژی و قطعات تولیدی خود بدون ترس از محدودیت دارند. حتی در شرایط غیر زمان جنگ، چین این موضع را اتخاذ کرده است که دریای چین جنوبی یک قلمرو کنترل شده است و نه آب‌های بین‌المللی باز تحت قیمومیت چین.

چین تاکنون به شیوه ای تهاجمی نسبت به کشتیرانی در دریا عمل نکرده است، اما پتانسیل این اقدام، تهدیدی آشکار برای اقتصاد ژاپن و کره جنوبی ایجاد می کند. چین حتی مجبور نیست مستقیماً کشتی ها را متوقف کند – فقط می تواند محموله های خاص را به صورت الکترونیکی ردیابی کند، یا بازرسی یا انحراف را انجام دهد. چنین اقداماتی شبح غیرقابل پیش بینی بودن و افزایش قابل توجه هزینه ها را افزایش می دهد.

برای ژاپن و کره جنوبی، نقشی که ایالات متحده در دوره پس از جنگ جهانی دوم بر عهده گرفتند، نه تنها به دلیل اتحاد آنها، بلکه مهمتر از آن، به دلیل اینکه ایالات متحده به عنوان ضامن تجارت آزاد عمل می کرد و از آن محافظت می کرد، بسیار کمتر مخرب بود. حرکت از طریق راهرو

پیوند دو کشور با شرکای تجاری در آسیای جنوب شرقی، هند و فراتر از آن به جای کاهش اهمیت بیشتر خواهد شد.

کوین کلودن

موسسه میلکن

تعداد کمی از مردم خارج از ژاپن یا کره جنوبی بر روی اهمیت دریای چین جنوبی در مورد منابع انرژی منطقه ای و حتی جهانی تمرکز می کنند یا درک می کنند. به طور قابل توجهی تخمین زده می شود که دریا 30 درصد نفت خام جهان را حمل می کند و چین را تامین می کند و یک راه حیاتی برای اقتصادهای وابسته به انرژی کره جنوبی و ژاپن فراهم می کند.

برای ژاپن، زلزله سال 2011 توهوکو و حادثه هسته‌ای بعدی در فوکوشیما تنها این وابستگی را تشدید کرد. کاهش در نتیجه برنامه هسته‌ای ژاپن، این کشور را به واردات انرژی وابسته کرده است، به طوری که 98 درصد نفت ژاپن از خاورمیانه می‌آید.

از بسیاری جهات، کره جنوبی حتی بیشتر از ژاپن به واردات انرژی وابسته است و واردات نفت و گاز طبیعی را به ویژه قابل توجه می کند.

دریای چین جنوبی در بیش از انرژی مهم است. همچنین به عنوان یک گذرگاه کلیدی برای زنجیره های تامین جهانی ژاپن و کره جنوبی عمل می کند. برآوردها نشان می دهد که دریا بین 20 تا 33 درصد تجارت جهانی را حمل می کند. برای ژاپن، این رقم به 40 درصد می رسد.

کشورهای دریای چین جنوبی به طور همزمان توسط پکن به دو جهت کشیده می شوند.

با منطقه ای شدن زنجیره های تامین جهانی، نقش دریای چین جنوبی در اقتصاد ژاپن و کره جنوبی تنها رشد خواهد کرد. پیوند دو کشور با شرکای تجاری در آسیای جنوب شرقی، هند و فراتر از آن به جای کاهش اهمیت بیشتر خواهد شد.

ژاپن و کره جنوبی توانسته‌اند به ثبات دریای چین جنوبی به‌عنوان مجرای رشد اقتصادی خود تکیه کنند، حتی در شرایطی که وضعیت سیاسی جهانی در طول دهه‌ها تغییر کرده است. تغییرات مهم، از جمله جنگ ویتنام و پایان جنگ سرد، مانع از اهمیت هر چه بیشتر تجارت در دریا نشده است.

از آنجایی که ایالات متحده تعهدات خود را در اروپا، آسیا و جاهای دیگر متعادل می کند، سه اقتصاد قوی آسیای شرقی – از جمله چین – همگی در تضمین ثبات تجارت، زنجیره تامین و جریان انرژی علاقه مند هستند.

برای کره جنوبی و ژاپن، تجارت در دریای چین جنوبی در حال حاضر ثابت است. اما با توجه به اینکه چین به طور فزاینده ای به دنبال دفاع از خود و تغییر وضعیت موجود به نفع خود است، ضروری است که هر دو کشور از خود بپرسند: قبل از اینکه چین غیرقابل دفاع شود، چقدر مایل و قادر به واگذاری به چین در منطقه هستند؟ و آیا آنها با جایگزین هایی آماده شده اند که به آنها امکان رقابت اقتصادی را بدهد؟

دانستن پاسخ به این سؤالات و آمادگی برای آینده ای با تسلط بیشتر چینی ها در دریای چین جنوبی برای هر سه کشور مهم است – حتی اگر وضعیت موجود در حال حاضر برقرار باشد.